برای دل من و شما
روبروی آیینه میایستم، روسریام را با دقت میبندم، بعدش هم چادرم را...و زیر لب میگویم: ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ... و صفا می کنم با این آیههایت...همین آیههاکه حتِّی برای حرف زدن و راه رفتن و لباس پوشیدنم هم برنامه دارند؛ برای من: برای یک دختر مسلمان قرن بیست و یک.
(1) دخترک آرام و باوقار به پسر جوان نزدیک می شد، روحش هم خبردار نبود بیست و چند قرن بعد قرار است دخترانِ مسلمان، راه رفتن را از او یاد بگیرند!! همان طور که روحش خبردار نبود، این رفتنش مظهر استجابتِ دعایِِ آن پسر جوان است، وقتی در نهایتِ استیصال به خدایش گفته بود؛ محتاجِ هر خیریست که به سوی او نازل شود! ؛انّی لما انزلت الیّمن خیر فقیر. آیهها راه رفتنش را اینطور روایت می کنند: تمشی علی استحیاء...عظمت و ظرافتی که در لغت «استحیاء» نهفته است آنقدر هست که با تعبیرش صفا کنیم و راه رفتن را از دختر شعیب یاد بگیریم!
(2) می گویند: اگر اهل ِتقوا هستید، با ناز حرف نزنید که کسی در دلش طمع کند به شما،اِن اتّقیتنّ فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذی فی قلبه مرض... میگویند: خوب و شایسته و متین حرف بزنید. همین آیهها میگویند. این« قلن قولاً معروفاً» یعنی هم خوب حرف بزنید و هم حرف ِخوب بزنید. خداییش شما صفا نمیکنید با این عبارت؟ شرطِ اولش هم که یادتان هست: اگر اهلِ تقوا هستید! اگر نیستید که هیچ!
(3) نمیدانم همان قدر که من با این صفت های تفضیلی در فضای آیاتِ عفاف ذوق می کنم، شما هم به وجد می آیید؟ لحن را داشته باشید: ذلک ادنی...ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ...دلک ازکی لکم و اطهر...این نزدیک تر است به پاکی و تقوا، این برایدلهای شما و آنها پاکیزهتر است، این به پاکی و طهارت نزدیکتر است...برای هر کس که پاکی میخواهد و طهارتِ قلب، برای هر کس که تقوا می خواهد و تزکیه...برای هر کس که میخواهد! و مگر آدم توی این فضا و با لحنِ این آیات می تواند تسلیم نشود و بگوید که دلش پاکی و تقوا و طهارت و تزکیه نمیخواهد!
(4) می دانید فضای این آیات دلِ من را کجا میبَرَد؟...روایتی که خطبه فدک را نقل می کند را خوانده اید رفقا؟ آن روایت قبل از بیانِ خود خطبه، حالاتِ بانو را موقع ورود به مسجد برای بیانِ خطبه توصیف می کند. این عبارات برای من قدر و عظمتش اگر بیشتر از خودِ خطبه نباشد، کمتر هم نیست: لاتت خمارها علی رأسها: بانوی من و شما روسریشان را پوشیدند، و اشتملت بجلبابها: و چادرشان را هم. و اقبلت فی لمه من حفدتها و نساء قومها: و در حلقه و میانه گروهی از زنانِ مؤمن به سمت مسجد حرکت کردند، تطأ دیولها: لباسشان آنقدر بلند بود که گاهی زیر پا قرار می گرفت! ما تخرم مشیتها مشیه رسول الله: چقدر راه رفتنشان شبیه راهرفتن پیامبر بود!...آآآه...
(5) این آیهها میگویند:ای پیام بر! به زنانت و به دخترانت و به زنان مؤمن بگو جلباب هایشان را به خودشان بگیرند. میگویند: به زنانِمؤمن بگو دور گردنشان را با روسری هایشان بپوشانند، این برای اینکه به پاکی و تقوا شناخته شوند بهتر است....روبروی آیینه ایستادهام، روسریام را با دقت میبندم، بعدش هم چادرم را...و زیر لب میگویم: ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ...این برایِ دلهای شما و آنها به طهارت نزدیکتر است و... صفا میکنم با این آیههایت.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
1) ...فجاءته احدیهما تمشی علی استحیاء...(قصص 25)
2) ...ان اتّقیتنّ فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفا...ً(احزاب 32)
3) یا ایّها النّبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین...(احزاب 59)
4) ...و اذا سألتموهنّ متاعاً فسئلوهنّ من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ...(احزاب 53)
5) ...و قل للمؤمنات... و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ...(نور 31)
پی نوشت :
رونوشتی از وبلاگ برای خاطر آیه ها / مریم روستا
گفتم این چن وقته که نیستم پیامای و تحلیلای قشنگ این بانو رو بنویسم تو پیامرسان
برین از وبلاگای بسیار زیباشون بازدید کنین و لذت ببرین
حرفی برای تمام فصول http://qoran1430.persianblog.ir/
برای خاطر آیه ها http://barayeayeha.persianblog.ir/
بهار نارنج http://baharnarenj89.persianblog.ir/